شروعی دوباره

من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسم

شروعی دوباره

من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسم

آهااااای

    آهای کافه چی ؛

    قهوه ای می خواهم که بویِ آن

    بوی ِ عطر ِ تنش را از یادم ببرد ...

    فکـرش را بکُن ...

    پُشت ِ میــز نشسته باشی ...

    نــاگهـان بــوی ِ تنش تــو را از عــالم ِ خیــال بیـرون آورد

    و تـو از تــرس ِ اینکه همین ِ خیــال ِ کوچک بر بــاد نــرود

    هـرگــز ســرت را بــالا نیــاوری !!

نظرات 1 + ارسال نظر
ایلیا سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://ghalbezakhmi.blogsky.com

من ترانه هایم را قاب می کنم...

با سنجاق تنهاییم ؛

به گوشه ای می آویزم ،

تا تو بخوانی...

اگر خواندی ،

فقط لبخند بزن...

لبخند تو ؛

هر لحظه اش ٬ یک عمر سرزندگیست...

تو فقط بخند...

برای من ،

ایـن تمــام زنــدگیــست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد