شروعی دوباره

من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسم

شروعی دوباره

من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسم

..

پروردگارا!!!!!  

کجای عارفانگیم می‌لنگید  

که اینچنین   

به دنیا مشغولم داشته‌ای....!

نظرات 5 + ارسال نظر
سیامک سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 01:08 ب.ظ http://majalle.blogsky.com

سلام ندا جان
از مطالبت خیلی خوشم اومد. نوشته هات واقعا قشنگن
موفق باشی.
راستی ممنون که بهم سر زده بودی و نظر داده بودی

شادی سه‌شنبه 22 فروردین 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://shadi-shadi.blogsky.com



نمی رنجم...

نمی میرم..

اما....

اگر روزی ترا گفتند:

«چشمت را بگیر از من»

-تو با من صلح کن!

نگاهت را به من بسیار کن٬

بسیار کن!

که من بی چشم مستت زار و غمگینم

نمی خندم...

نمی مانم...

که می رنجم..

که می میرم!!!!



مجتبی چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 10:52 ق.ظ http://motavald-mehr.blogsky.com

دنیا هم نمونه ای از عارفانه گریه

Nima چهارشنبه 23 فروردین 1391 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.MidNight-Cafe.blogsky.com

ایلیا شنبه 26 فروردین 1391 ساعت 10:31 ق.ظ http://ghalbezakhmi.blogsky.com

گفتگوی خدا با موسی....

ای موسی به آل عمران بگو:

هنگامی که بنده ام با من سخن می گوید

آنچنان به وی گوش می دهم که گویی بنده ء دیگری ندارم

افسوس ..... بنده ام

آنچنان با دیگران سخن می گوید که

گویی همه خدای وی هستند جز من !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد