شروعی دوباره
من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسمشروعی دوباره
من می نویسم و تـو نمی خوانی! اما مخاطب که تو باشی، مدیونم اگر ننویسمدرباره من
از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادم....
نه دل بستگی...
نه وابستگی...
ادامه...
پیوندها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
آمار : 11008 بازدید
Powered by Blogsky
ندا جون عزیزم وبلاگت بابِ دلِ منه قربونت
من عاشقِ این متن هایِ کوتاه ودلنشینم
لدت بردم از خوندنشون خانومــــــــــی
مرسی عزیزم که سر زدی
سلام.خوشحال شدم سر زدی دوست خوبم.
من لینکت میکنم که دوباره و دوباره بهت سر بزنم.توهم همینجوری
منتظرتم دوباره
یادم رفت آدرسمو بدم
tanafor aval az hame baeese nabodie khode shakhs mishe
behtare bikhial shi
zendegi zibast
با افتخار لینک شدی عزیزِ دلــــــــــم
ممنونم از دعوتت خانومــــــــی
گاهی فقط تغییر هورمونهاست . هیچ اتفاق خاصی نیافتاده. سرت رو با یه چیزی گرم کن. یه فعالیت فیزیکی.
وقتی پروانه ی عشق در تاری بیفتد که عنکبوتش سیر باشد تازه قصۀ زندگی آغاز شده است زیرا نه می تواند پرواز کند ونه بمیرد...
عموجون گلم سلام به به وبلاگت واقعا به ادم حال میده حرف دل گفتی منم همین احساس بعضی روزا دارم
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم حرف است
من نبودم حرف است
کاش می دانستی
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش و صد کاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلخی از عشق بدستان تو زنجیر کند
من کمی زودتر از خیلی دیر
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد
به خدا میروم از پیش تو من
تو نترس
سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد
کاش می دانستی
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت
در زمانی که برای تو دگرسینه دلسوزی نیست
تازه خواهی فهمید
مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست ...
ولی افسوس چه دیر ......
حال من میروم و خاطره ها مال شما
****************************************
ممنون از حضورتون
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید
چرا چشمانت همیشه بارانی است...
چرا لبخندهایت بیرنگ است...
ولی افسوس کسی نبود!!!
همیشه من بودم وتنهایی و سکوت...
روزهای بی‌درد..
تقصیری نداری
این دنیایی که ما توشیم، خودش هم نمیدونه واسه چی هست.
بسیار عالی ودلنشین بود عزیزم
من عاشقِ این متن هایِ کوتاه ودلنشینم